نفرت و بغض و کینه
دور شو ازم غریبه تموم شد اون سادگی
قصه عشق پاک و دلبر و دلدادگی
فکر نکنی دوباره پا می زاری رو قلبم
میری و من دوباره دنبال تو می گردم
مثلث دل من سه ضلع داره غریبه
اونم به خاطر تو نفرت و بغض و کینه
نفرتم از نگاته که عمرمو حروم کرد
این عشق بی ریا رو بی اعتنا تموم کرد
حالا توی نگاهم به جای عشق و مستی
تو این دو تا رو کاشتی غرور و خود پرستی
یک و دو و سه تا زن
یک و دو و سه تا زن با یه چراغ سوخته
یک و دو و سه تا مرد همه لبارو دوخته
یک و دو و سه تا زن شلوار خاکی جنگ
یک و دو و سه تا مرد تو کوچه ها پی بنگ
یک و دو و سه تا زن فرمانده های طوفان
یک و دو و سه تا مرد اطاعت می شه قربان
یک و دو و سه تا زن اسلحه ها رو کمر
یک و دو و سه تا مرد کشتن سگ بی خطر
یک و دو و سه تا زن سبد سبد ترانه
یک و دو و سه تا مرد حرفای بچه گانه
یک و دو و سه تا زن تو خونه های تب دار
یک و دو و سه تا مرد تو کوچه ها خبر دار
یک و دو و سه تا زن صدای صد تا فریاد
یک و دو و سه تا مرد اسیر دست هر باد
یک و دو و سه تا زن حق همیشه خورده
یه اسلحه سه تا زن با سه تا مرد مرده