نفرت و بغض و کینه
دور شو ازم غریبه تموم شد اون سادگی
قصه عشق پاک و دلبر و دلدادگی
فکر نکنی دوباره پا می زاری رو قلبم
میری و من دوباره دنبال تو می گردم
مثلث دل من سه ضلع داره غریبه
اونم به خاطر تو نفرت و بغض و کینه
نفرتم از نگاته که عمرمو حروم کرد
این عشق بی ریا رو بی اعتنا تموم کرد
حالا توی نگاهم به جای عشق و مستی
تو این دو تا رو کاشتی غرور و خود پرستی
یک و دو و سه تا زن
یک و دو و سه تا زن با یه چراغ سوخته
یک و دو و سه تا مرد همه لبارو دوخته
یک و دو و سه تا زن شلوار خاکی جنگ
یک و دو و سه تا مرد تو کوچه ها پی بنگ
یک و دو و سه تا زن فرمانده های طوفان
یک و دو و سه تا مرد اطاعت می شه قربان
یک و دو و سه تا زن اسلحه ها رو کمر
یک و دو و سه تا مرد کشتن سگ بی خطر
یک و دو و سه تا زن سبد سبد ترانه
یک و دو و سه تا مرد حرفای بچه گانه
یک و دو و سه تا زن تو خونه های تب دار
یک و دو و سه تا مرد تو کوچه ها خبر دار
یک و دو و سه تا زن صدای صد تا فریاد
یک و دو و سه تا مرد اسیر دست هر باد
یک و دو و سه تا زن حق همیشه خورده
یه اسلحه سه تا زن با سه تا مرد مرده
پروین
پر احساس شکفتن میون صخره وسنگ
مثل پرواز پرنده توی لحظه های جنگ
روی شاخه ها نشستن به امید زندگی
از دل آینه گذشتن واسه ی دلدادگی
وسط جاده نشستن که یکی پیدا می شه
یکی با دستای خالی مرهم دلا می شه
یاد بی بهونه ی بچگی یای نیمه وقت
چیدن گلای لاله میون سنگای سخت
نه تو بیشتر از اینایی نباید تورو نوشت
نباید تورو رها کرد توی دست سرنوشت
سرنوشت
سرنوشت من و تو یه دفتره
قصه ی تلخ گلای پر پره
پر واژه های سردرگم و دور
قصه های بی اجازه ی عبور
متن سنگین خداحافظ تو
جمله تلخ عزیزم تو برو
ترس گل کردن گل روی یخا
ترس عاشق شدن ستاره ها
پر از اینهمه ترس و دلهره
که یکی امروز و فردا می بره
پشت دفتر ولی ما مال همیم
راحت از اینهمه حرف مبهمیم
پشت دفتر می شه دل به هم سپرد
قصه عاشقی رو به یاد آورد
پشت دفتر من و تو یه ما می شیم
خالی از اینهمه ادعا می شیم
پس بیا تا پشت دفتر بپریم
دوباره یه دفتر نو بخریم
پرنده
یه پرنده توی دنیا دنبال یه سر پناهه
دنباله یه همزبونه تا بازم براش بخونه
یه پرنده توی راهه خسته از صدتا نگاهه
می خواد از غربت نخونه بره و تنها بمونه
یه پرنده وقتی مرده که بدونه تک وتنهاست
حالا این پرنده ی تو با دوتا بال شکسته
دخترای بی چاره!!!!
دخترای بی چاره همیشه این ور اون ور
یه عدشون با تریپ یه عدشون در به در
یه عدشون ساده لوح یه عده با سیاست
یه عدشون صبح تا شب تو پاسگاه و حراست
با ناز و با افاده کنار هر خیابون
با شلوار برمودا با ابروهای داغون
رو دوششون یه کیفه بدون پول و مایه
تو کیفشون همیشه ریمل مداد و سایه
تمام آرزوشون ماشین موبایل و خونه
اینا اگه ردیف شه می شی عزیز دردونه
دخترای بی چاره سر و ته یه کرباس
رفیق عوض می کنن راحت تر از یه لباس
یه سنگ قبر خالی
برای چی گریه کنم رفتن پر غرورتو
برای چی شکوه کنم مردن بی حضورتو
برای کی قصه بگم مردن بی ترا نمو
تو دست کی غزل کنم شعرای عاشقانمو
سکوت بچه گانمو نمی شکنه حتی خیال
غرور دخترانمو به کی بگم شده محال
حالا که این ترانه ها با رفتنت مرثیه شد
حالا که بوی تن تو برای من ارثیه شد
یه سنگ قبر خالی و دستای سرد نیمه جون
به کی بگم که هم صدام شده یه عکس بی زبون
حالا تو و ستاره ها تو رختخواب مخملی
حالا من و یه خاطره با دو تا چشم عسلی
تقدیم به سولماز عزیز
قایق
یه قایق تنها میون یه دریا
به فکر موجی بود که می رسه فردا
به فکر اون موجی که عشقشو برده
تموم احساسش به پای اون مرده
به فکر طوفانی که بی خبر اومد
تو جنگل عشقش مث تبر اومد
اومد گرفت یارو تموم افکارو
برای این قایق تموم دنیا رو
حالا تو این دریا شده تک و تنها
نه فکر یه ساحل نه فکر اون فردا
فقط می خواد حالا میون این دریا
برقص تنهایی به ساز این موجا
بی وفا
بگو چی بود گناهم که قلبمو شکستی
رفتی و توی غربت با دیگری نشستی
تو که قسم می خوردی که عاشق من هستی
جای خدای عالم تو منو می پرستی
می گفتی مثل ماهم واسه شب سیاهت
می گفتی تک ستارم تو عالم نگاهت
حالا دیدی بی وفا که حرف تو دروغ بود
با اونهمه غریبی سرت خیلی شلوغ بود
غریبه بودی اما همیشه با دل من
اما دیگه تموم شد صبر و تحمل من
می رم به شهر غربت باهات غریبه باشم
واسه نگاه سنگت دیگه شیشه نباشم